شعر یا سخن دیگری را گرفتن:مرا هم سزد که این ابیات را از حسن اسدی در مرثیۀ معن زائده انتحال کنم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 446) ، کارآموز. کارورز. (فرهنگ فارسی معین)
شعر یا سخن دیگری را گرفتن:مرا هم سزد که این ابیات را از حسن اسدی در مرثیۀ معن زائده انتحال کنم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 446) ، کارآموز. کارورز. (فرهنگ فارسی معین)
سرباز زدن. باز ایستادن: و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد، گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم. (فارسنامۀ ابن بلخی). ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان امتناع کردند. (فارسنامۀ ابن بلخی). رجوع به امتناع و امتناع نمودن شود، مثله کردن. (تاج المصادر بیهقی). گوش وبینی کشته را بریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
سرباز زدن. باز ایستادن: و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد، گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم. (فارسنامۀ ابن بلخی). ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان امتناع کردند. (فارسنامۀ ابن بلخی). رجوع به امتناع و امتناع نمودن شود، مثله کردن. (تاج المصادر بیهقی). گوش وبینی کشته را بریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)